اولین خط دفاعی برای بی خوابی، ایجاد برنامهها و روالهای ثابت است. کودکان باید زمان خواب و بیداری مناسب و منظم و محیطی راحتی برای خواب داشته باشند. هنگامی که نوزادان حداقل ۶ ماه دارند، روانشناسان میتوانند به والدین در یادگیری روشهای مختلف کمک کنند که باعث میشود کودکان هنگام خواب و هنگام بیدار شدن در طول شب خود را آرام کنند و به تنهایی به خواب روند.
در یکی از این رویکردها به والدین آموزش داده میشود که برای خواب راحت کودک از ارتباطات مثبت هنگام شروع خواب، مانند پخش موسیقی آرامبخش یا پستانک، استفاده کنند. سپس والدین کودک را به صورت خوابآلود، اما بیدار، در تختخواب قرار میدهند، پس از آن اتاق را ترک میکنند و تا صبح به گریه و اعتراض پاسخ نمیدهند مگر اینکه برای سلامتی یا ایمنی کودک نگرانی وجود داشته باشد. این روال شبانه دنبال میشود تا زمانی که کودک میتواند به تنهایی بخوابد – که معمولاً در عرض سه تا پنج روز اتفاق میافتد.
رویکرد تدریجی، با وجودی که تا حدی کندتر است، محبوبتر است؛ زیرا امکان تعامل بیشتر بین والدین و فرزندان را فراهم میکند. پس از اتمام روال قبل از خواب و قرار دادن کودک در گهواره، والدین اتاق را ترک میکنند و در فواصل معینی به کودک سر میزنند و هر بار یک عبارت استاندارد کوتاه مانند “دوستت دارم، وقت خواب است” را بیان میکند. سپس هر شب، والدین زمان بین ورود به اتاق را افزایش میدهند، به عنوان مثال، از ۵ به ۱۰ دقیقه.
عموماً والدینی که از این روش استفاده میکنند، تشویق میشوند که به بیداریهای شبانه با روشهای ساده مانند تغذیه یا پستانک پاسخ دهند. هنگامی که نوزادان و کودکان نوپا یاد میگیرند که خود را آرام کنند، میتوانند به تنهایی از این رفتارها برای به خواب رفتن پس از بیداریهای شبانه استفاده کنند.
اگرچه آموزش خواب بسیار موثر است، اما میتواند بحثبرانگیز باشد؛ زیرا والدین نگران پیامدهای منفی احتمالی گریه طولانیمدت هستند. اما دو کارآزمایی تصادفی هیچ تفاوت قابل توجهی در مشکلات عاطفی یا رفتاری یا سبکهای دلبستگی این کودکان با کودکان دیگر نیافتند. بنابراین، شواهد نشان میدهد که آموزش خواب بیخطر است؛ اما در نهایت این تصمیم خانواده است که بخواهند برای خواب راحت کودک برنامهریزی کنند. والدینی که با این رویکرد راحت نیستند، میتوانند از روشهای دیگری استفاده کنند.